صدای نی مردی تنها

باز دیشب در کویر نشسته بودم

که ناگه آمد صدایی به گوشم

که می خواند نام زیبای مرا

ندانم که ز کجا می دانست نام مرا

اما دانم که می شناخت به خوبی مرا

تا صدایش را شنیدم

روی گرداندم تا ببینم کیست که نام مرا می خواند

اما اثری از کسی نبود

و فقط صدای نی مردی تنها

کز دل غمگین خود در تاریکی شب می گفت

می رسید بر گوش

هر چه صدا زدم

کسی جواب نمی داد مرا

اما دانم که باز صدای آن مرد را خواهم شنید

و می دانم که او کسی نخواهد بود

جز محبوب من

 

 

 

 

تسلیت

سقوط هواپیمای ۳۰ صد وسی و کشته شدن جمعی از دوستان

هنرمند و خبرنگار و عکاسمان را به تمامی دوستان تسلیت عرض

می کنم.

سپیده عشق

آسمان همچو صفحه دل من روشن از جلوه های مهتابست امشب از خواب خوش گریزانم که خیال تو خوشتر از خوابست خیره بر سایه های وحشی بید می خزم در سکوت بستر خویش باز دنبال نغمه ای دلخواه می نهم سر بروی دفتر خویش تن صدها ترانه میرقصد در بلور ظریف آوایم لذتی ناشناس و رویا رنگ می دود همچو خون به رگهایم آه ... گویی ز دخمه دل من روح شبگرد مه گذر کرده یا نسیمی در این ره متروک دامن از عطر یاس تر کرده بر لبم شعله های بوسه تو میشکوفد چو لاله گرم نیاز در خیالم ستاره ای پر نور می درخشد میان هاله راز ناشناسی درون سینه من پنجه بر چنگ و رود می ساید همره نغمه های موزونش گوییا بوی عود می آید آه... باور نمیکنم که مرا با تو پیوستنی چنین باشد نگه آن دو چشم شور افکن سوی من گرم و دلنشین باشد بیگمان زان جهان رویایی زهره بر من فکنده دیده عشق می نویسم بر وی دفتر خویش جاودان باشی ای سپیده عشق