قایق مهربانی

دوست دارم بر ترک قایقی سوار شوم

و بر روی آبها برانم تا ناکجاها

و دور شوم از این سرزمین پر از ذلت و نامهربانی

و روم به شهری که نیست غمی در آن

به سرزمین آرزوها

سرزمین آهنگها و شادیها

سرزمین مهربانی ها

و در آنجا با تو بسازم کلبه ای

و شویم ما

سرزمینی که مردم آن همیشه مهربانند

و می دانند راز دلت را

که چه می گویی و چه می خوانی

روزی خواهم رفت

و نجات خواهم یافت از سرزمین نامهربانی ها

 

عشق چیست ؟

از میان تمام نواهای زمینی

نوایی که به دورترین نقطه در آسمان راه می یابد

موسیقی موزون قلب عاشق است .

عشق رود زندگی در جهان است .

میندیش که با دیدن جویباری کوچک

یا با رسیدن به نخستین چشمه حقیر

عشق را شناخته ای .

تا آن زمان که از میان دره های خارایین نگذری

و جویبار را گم نکنی

و مرغزارها را پشت سر نگذاری

و جویبار را ببینی که هر آینه گسترده و ژرف تر می گردد

تا آنجا که کشتی ها بر پهنه آن پیش می رانند

تا به فراسوی مرغزار پا ننهاده ای و به اقیانوس بی انتها نرسیده ای

تا تمامی گنجها را به اعماق این اقیانوس نسپرده ای

در نخواهی یافت که عشق چیست .

 

دوستت دارم

دوستت دارم

تو زندگی را در درون لمس می کنی

تو شهامت آن داری که بیندیشی

و نیروی آن که به چیزی دل ببندی

تو با رویاهایت زندگی می کنی

و رویاییان بسیار نادرند .

آری ........ اندکند آنان که به رویا باور دارند .