افق عشق

در این دنیای وارونه هیچ کس نیست که

برسد به فریاد دل یک بیچاره

در این دنیا که عشق از یاد رفته

من می جویم آن را

اما نمی یابم عشق را

من می خواهم بخوانم سرود عشق و دوستی را

که دوستی زیباست

من به دنبال عشق خواهم رفت

تا سرزمینهای دور تا ناکجاها

که عقل نرسد به آن

ای گل یاس پر پر شده

تو هم بیا با من و رویم تا ناکجاها

بیا بخوانیم سرود عشق را در جهان

غم مخور آید آن روزی که

عشق باز گردد به این سرزمین

من آن سرو بلند قامت همیشه عاشقم

که می جویم عشق و دوستی را

بیا دست در دست هم دهیم

رویم به دنبال افق روشن عشق

و برگردانیم آن را و بزداییم غمها را

ما خواهیم یافت عشق را

و آن را خواهیم برگرداند

و خواهیم ساخت دوباره

سرزمینی شاد و بی غم با عشق

 

سرود هستی بخش

من در این شب سرد

می خوانم سرود هستی را

سرود هستی بخش و زندگی بخش

از تو می خواهم که دهی جوابم را

ای خدا  ای خدا بده جواب بنده ات را که

ندارد جز تو پناهی

در نیمه شب سرد می نشینم بر سر سجاده ای از نور

و می ریزم دانه های در الماس را بر گرد صورتم

و می خوانم و می جویم تو را

ولی دل من نور دیدنت را ندارد

دست مرا بگیر و ببر به سرزمینت

سرزمینی که نیست غمی و رنجی در آن

پس بیایید به کوی عشق و صفا کوی عشق و محبت