به او بگووید که دوستش دارم

به او بگویید دوستش دارم، به او که تنش بوی گلهای سرخ را می داد، به او که با جادوی کلامش زیباترین لغات را شناختم، به او که لحن صدایش دلپذیرترین آهنگ بود، به او که نگاهش به گرمییه آفتاب و لبانش به سرخیه شقایق ودلش به زلالییه باران بود، به او که برای من می نوشت، می نوشت از باران، از شبنم، از گرمای عشق و ..................به او بگویید دوستش دارم ، به او که قلبش به وسعت دریایی بود که قایق کوچک دل من درآن غرق شد،به او که مرا از این زمین خاکی به سرزمین نورو شعرو ترانه برد، و چشمهایم را به دنیایی پر از زیبایی باز کردبه او بگویید دوستش دارم، به او که صدای پایش را می شنوم، به او که لحن کلامش را می شناسم، به او که عمق نگاهش را می فهمم،به او که ............به او بگویید دوستش دارم، به او که همیشه بهارمن است، به او که قشنگترین بهانه برای بودن من است وبه او که برای همیشه عشق جاودانه من است.باز دیشب چشمانم را که بر هم گذاشتم درخیالم توراتفسیر ونقاشی کردم .اونجورکه می خواستم نسیم بوی تو در مشامم پیچید وچشمان زیبایت تابلوی نگاه رابر دیوار دلم آویخت ودستان گرمت در های جدایی را درهم کوبید وصد واژه ی پر مهر از لبانت جاری شد.تو مثل هیچ کس مهربان بودی تو مثل هیچ کس خندان بودی تو مثل هیچ کس اما مثل همیشه زیبا بودی .من وتو باز هم دستانمان در دست هم بود وباز هم با گام های بلندمان سنگ فرش های خیابان را می پیمودیم ومثل همیشه مقصدمان نامعلوم بود

 

وصال

روزی در سراسر نیستی
رسیدم به حد تپش
زان پس، زمین با اشتیاق خوردم بس
من با دو گوش خود، عطر وجود را بو کشیدم؛
دست من حیران ماند.
پای خود را شستم، پایم رفت...
با دو دست خود از ابر سیاه زندگی بالا کشیدم:
ماه را من دیدم
و ستاره هایی را که سال ها آزگار درخشیدن بودند

اینک وقت وصال است، وصال او
او کیست؟
او خدای بی همتاست
وقت وصال کی است؟
همین حالا!

چه کسی گوید پاییز زیبا نیست!

دوباره آمد فصل باد و باران

فصل زرد شدن برگ ها  فصل رفتن پرستوها

فصل سرد شدن و خزیدن در خانه ها

فصل اندوه پرنده ها فصل بسته شدن یاسها و شقایقها

من ندانم که گوید پاییز زیبا نیست

من گویم پاییز دل انگیز است

شنوم خش خش برگها را

زیر پای رهگذران عاشق

فصل باریدن باران آمد

من می روم زیر باران

خلوت کنم با خود و خدای خویش

و شنوم نجوای دل یتیمی را

که در تاریکی شب سخن گوید با خدای خود

من در پاییز می نشینم بر سر سجاده نور

سجده می کنم بر یاس

تسبیح می گویم با الماس

و چه زیبا است پاییز

چه کسی گوید که پاییز زیبا نیست

آری چه کسی گوید؟!