طلوع صبحی تازه

پایت را که از زمین بر می گیری آسمان راههای بی کرانش را به تو نشان خواهد

داد.تو را در بر خواهد گرفت و چونان امانتی لطیف بالا خواهد برد.آن وحشت گنگ

و بدوی از ارتفاع صفیر گلوله هایی که با خود طنین مرگ دارند دیگر نخواهدت

ترساند.

 در نگاهت آسمان و زمین به هم می پیوندند تا افق شوند:جایی برای در آمدن و

لاجرم غروب کردن و اگر غروب این گونه خونین نباشد چگونه آفتاب هر صبح طلوعی

تازه خواهد داشت.