روزی در سراسر نیستی
رسیدم به حد تپش
زان پس، زمین با اشتیاق خوردم بس
من با دو گوش خود، عطر وجود را بو کشیدم؛
دست من حیران ماند.
پای خود را شستم، پایم رفت...
با دو دست خود از ابر سیاه زندگی بالا کشیدم:
ماه را من دیدم
و ستاره هایی را که سال ها آزگار درخشیدن بودند
اینک وقت وصال است، وصال او
او کیست؟
او خدای بی همتاست
وقت وصال کی است؟
همین حالا!
زان پس، زمین با اشتیاق خوردم بس !
تو اگر اهل دلی بسم الله .....
آغاز یک سفر
salam weblog e bahali dary be manam sar bezan khoshhal misham bye
سلام . ممنونم از اینکه بهم سر زدی.. شما وبلاگ زیبایی داری و زیبا تر می نویسی .. من هم با تبادل لینک موافقم... منتظرم .. بازهم پیشم بیا.. خوشحال می شم... موفق باشی..
سلام من شما را لینک کردم اگه دوست داشتی تو هم این کارو بکن .بازم بهم سر بزن.
خدا یارت
سلام ...
اوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووول
بسیار زیبا بود .
من حرفی برای گفتن ندارم .
خیلی خوشحالم که دوست گلی چون تو رو دارم
موفق باشی.
منتظرتم
سلام دوست عزیز
مطلب قشنگی بود
با عنوان قربونه هر چی خوشکله بهم لینک بده
خدانگهدار
سلام خوبی؟ دفـــــــــــــــــــــــــــــــتر عشق آپدیت شد . مثل همیشه منتظر حضور گرم شما هستم. شاد باشی. یا حق