تو بودی که بر قلب من طرح زدی
و من نمی دانستم که روزی خواهد آمد
که باد ما را از هم جدا خواهد کرد
و طرح روی قلب مرا خواهد کند و با خود خواهد برد
و من نمی دانستم که باد دلی از سنگ دارد
و آنگاه به خود آمدم که تو رفته بودی
و از تو چیزی نمانده بود جز نقشی که بر قلب من زده بودی
و من آن را تا آن هنگام که
خاک شود منزل من با خود خواهم داشت
شاید که آن طرحی باشد از گل یاس
و آن یادآور زیباترین خاطرات است.
|