بهار که آمد با خود عشق را آورد
روزی گل یاس به بهار گفت:
تو چرا با خود عشق را آوردی؟
بهار با لبی خندان گفت:
آخر اگر من نبودم هیچ رودی جریان نمی یافت
و هیچ بلبلی آواز نمی خواند
و هیچ درختی سبز نمی شد
و هیچ موجودی عاشق نمی شد
و هیچ گلی رئی زمین نمی رویید
و آمدن همه اینها عشق را با خود آورد
و من هم دلیل عشق هستم
آنگاه گل یاس رو به زمین کرد و گفت:
تا جایی که روی زمین باشم
به خاطر این همه زیبایی
به تو عشق خواهم ورزید
و دوستت خواهم داشت!
|