دوستت دارم
تو زندگی را در درون لمس می کنی
تو شهامت آن داری که بیندیشی
و نیروی آن که به چیزی دل ببندی
تو با رویاهایت زندگی می کنی
و رویاییان بسیار نادرند .
آری ........ اندکند آنان که به رویا باور دارند .
ببار ای برف که باریدن تو خوبست
بیا و دوباره همه جا را سپید پوش کن
تا دوباره لبخند شادی بر لبان کودکان پر شود
و صدای خنده آنها تمام فضا را پر کند
و گوله های برف بر سر و صورت کودکان خورده شود
و آنها بی آنکه گریان شوند می خندند
و صدای گوله برفی که محکم بر پنجره می خورد
و پیرزنی را از خواب بیدار می کند
ببار ای برف تا به یاد کودکی
آدم برفی درست کنیم و آوای شادی سر دهیم
آری زندگی زیباست و دوست داشتنی
با تمام غصه ها و غم ها زیبا است
شب است و ظلمت و تاریکی
و من در جاده کویر تنهایی
ای پرنده مهاجر که مرا به سوی خود می خوانی
به کدامین سوی از این جاده مرا خواهی برد ؟
ز سوی ستارگان چشمک زنیا به سوی مرغکان دریایی
من با تو خواهم آمد به سوی جاده تنهایی
و قدم بر خواهم داشت در این تاریکی
به سوی روشنایی
و تو ای پرنده مهاجر با من بیا
به سرزمین یاس ها و شقایق ها
تا دنیا ز روشنایی ما گلستان شود