صدای نی مردی تنها

باز دیشب در کویر نشسته بودم

که ناگه آمد صدایی به گوشم

که می خواند نام زیبای مرا

ندانم که ز کجا می دانست نام مرا

اما دانم که می شناخت به خوبی مرا

تا صدایش را شنیدم

روی گرداندم تا ببینم کیست که نام مرا می خواند

اما اثری از کسی نبود

و فقط صدای نی مردی تنها

کز دل غمگین خود در تاریکی شب می گفت

می رسید بر گوش

هر چه صدا زدم

کسی جواب نمی داد مرا

اما دانم که باز صدای آن مرد را خواهم شنید

و می دانم که او کسی نخواهد بود

جز محبوب من

 

 

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد